Donnerstag, 2. Juli 2009

نبوی: گفتند لباس معمولی بپوش و صورتت را اصلاح کن /آن‌ها اعتراف کرده‌اند/ ‌پشم

طنزپرداز و نویسنده ایرانی است.

وی در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی در اوج شهرت به دلیل طنزهای سیاسی و اجتماعی که در روزنامه‌های اصلاح‌طلب می‌نوشت بازداشت شد و سپس اعترافاتی کرد؛ که خود او در گفت‌وگویی با رادیو فردا به آنها می‌پردازد.

ابراهیم نبوی: اين پروژه اعتراف گيری چيزی است که در مورد خودم اتفاق افتاد. بار اول که زندانی شدم بعد از ۲۰ روز به من گفتند همان چيزهايی را که اعتراف کردی جلوی دوربين هم بگو، ما از اين مسئله هيچ استفاده ای نخواهیم کرد و فقط می خواهيم به مسئولين نشان دهيم و بگوييم نبوی از حرف خود کوتاه آمده است.

«بار اول که زندانی شدم بعد از ۲۰ روز به من گفتند همان چيزهايی را که اعتراف کردی جلوی دوربين هم بگو، ما از اين مسئله هيچ استفاده ای نخواهیم کرد و فقط می خواهيم به مسئولين نشان دهيم و بگوييم نبوی از حرف خود کوتاه آمده است.»
بعد با لباس زندان رفتيم پايين، ولی گفتند برو لباس معمولی بپوش و صورتت را اصلاح کن. من خيلی طبيعی صحبت کردم اما آنها گفتند اگر اين طور صحبت کنی کسی حاضر نيست تو را آزاد کند.


يعنی موارد خاصی وجود داشت که شما بايد به آن اعتراف می کرديد؟

يک سری سؤال‌های کلی می‌پرسيدند که نقاط ضعف اخلاقی خودت را بگو، با چه کسانی رابطه سياسی داشتی و يا مثلا بگو با نهضت آزادی رابطه داشتی. در حالی که اعضای نهضت آزادی همه آزاد بودند، مرا زندانی کرده بودند و می‌گفتند اعتراف کن که با آنها رابطه داری.

اول در زندان هم مرا تحت فشار گذاشتند که با چه کسانی در خارج تماس دارم. من گفتم هنوز گذرنامه ندارم و پايم را از ايران بيرون نگذاشته‌ام و اصلا در زندگی ام خارجی نديده‌ام.

پس هدف خاصی را برای شما ترسيم نکردند که بايد به اين موارد اعتراف کنيد؟

سؤال‌هايی را دادند که بنويسم. من جواب‌ها را نوشتم ولی گفتند اینها فايده ندارد و اين قسمت‌ها را عوض کن. من بعضی قسمت‌ها را عوض کردم ولی يک جاهايی را عوض نکردم. به من گفتند يک جوری بايد اجرا کنی که همه فکر کنند با ميل خودت اعتراف کرده‌ای. من اول آيه قرآن خواندم، گفتند نخوان اين طوری فکر می‌کنند ما تو را مجبور کرده‌ايم اعتراف کنی. گفتم خوب مجبورم کرده ايد.

اعتراف گيری های اخير را چگونه می توان با گذشته پيوند داد و آيا نقاط اشتراک و افتراقی دارند؟

نقاط اشتراک دارند. فرض کنيد شخصی نويسنده بوده و از حکومت انتقاد می کرده است. به او می گويند اعتراف کن که به يک باند وابسته بودی و از خارجی ها کمک گرفتی که انقلابی برای از بين بردن نظام اجتماعی به وجود بياوری.

«من اول آيه قرآن خواندم، گفتند نخوان اين طوری فکر می‌کنند ما تو را مجبور کرده‌ايم اعتراف کنی. گفتم خوب مجبورم کرده‌ايد.»
اين آدم اعتراف می کند و اتفاقا چند روز قبل از اعتراف او، روزنامه کيهان دقيقا همين حرف ها را می‌نويسد. بعد از اعتراف هم چند نفر ديگر را می‌آورند و به عنوان مشارکت در انقلاب مخملی معرفی می‌کنند.


با توجه به سابقه ذهنی مردم، اين اعترافات چه تاثيری بر مخاطبان می‌گذارد؟

حکومتی که فرض را بر اين می گذارد که مردم نادان و بی‌شعورند، به راحتی و با خوشبختی حکومت می‌کند و تصور می‌کند برای هميشه بر سر کار خواهد ماند، اما واقعيت های ديگری وجود دارد..

سيستم اعتراف‌گيری سيستمی است که درآن شخصيت را خرد می‌کنند و احساس تنهايی را به وجود می‌آوردند و يک پروژه را آن قدر تکرار می‌کنند که انسان خودش باور می‌کند. بعد نقاط ضعف را بزرگ می‌کنند و به اندازه يک اعدام در انسان وحشت ايجاد می‌کنند و شخص را وادار می‌کنند به اندازه ۲۰ سال زندان حرف بزند.

در حال حاضر تاثير مقطعی و سريع اين اعترافات بر مخاطبان چه خواهد بود؟

صدا و سيمايی که دروغگو است و يک رئيس جمهور دروغگو در تلويزيون و در روز روشن دروغ را در چشم مردم می‌کند، صدا و سيمايی که در مورد حضور چهار ميليون نفر در خيابان‌ها سکوت می‌کند، چنين تلويزيونی هرگز نمی‌تواند اعترافی پخش کند و مردم فرض را بر اين بگذارند که راست است.

اين اعترافات فقط در بعضی شهرهای کوچک که دسترسی به اطلاعات محدود است و برای يک زمان و شرايط موقت ممکن است تاثير داشته باشد، اما در دراز مدت هيچ تاثيری ندارد.

مردم ايران بايد واکنش نشان دهند و به محض اين که اعترافی را می‌بينند بايد بدانند شخص تحت فشار وادار شده اين حرف‌ها را بزند.

وقتی ما اعترافات را گوش می‌کنيم و سؤال می‌کنيم که آيا درست است يا نه، يعنی به بازجو اين قدرت را می‌دهيم که زندانی را تحت فشار، کتک و انفرادی قرار دهد تا به چيزی که انجام نداده اعتراف کند.